شيرين ترين خواب
يه ترک يه تهراني يه اصفهاني با هم ميرن يه خربزه ميخرن. ميگن هر کي که امشب شيرين ترين خواب رو ديد اون خربزه رو بخوره. صبح که بيدار ميشن تهرانيه ميگه من ديشب خواب ديدم تو مسابقه دو شرکت کردم و نفر اول شدم. اصفهانيه ميگه من خواب ديدم با تمام فاميل رفتيم يک جائيکه همه جور خوراکي ها بود و مفت مفت بود و ما همينجور مي تونستيم بخوريم. ميبينن ترکه هيچي نميگه، ميگن تو چي خواب ديدي، ميگه: من هر کاري کردم خوابم نمي برد، ساعت 3 بلند شدم خربزه رو خوردم
راننده تاکسی
مسافر تاکسی آهسته روی شونهی راننده زد چون میخواست ازش یه سوال بپرسه… راننده جیغ زد، کنترل ماشین رو از دست داد…نزدیک بود که بزنه به یه اتوبوس…از جدول کنار خیابون رفت بالا…نزدیک بود که چپ کنه…اما کنار یه مغازه توی پیاده رو متوقف شد… برای چندین ثانیه هیچ حرفی بین راننده و مسافر رد و بدل نشد… سکوت سنگینی حکم فرما بود تا این که راننده رو به مسافر کرد و گفت: "هی مرد! دیگه هیچ وقت این کار رو تکرار نکن… من رو تا سر حد مرگ ترسوندی!" مسافر عذرخواهی کرد و گفت: "من نمیدونستم که یه ضربهی کوچولو آنقدر تو رو میترسونه" راننده جواب داد: "واقعآ تقصیر تو نیست…امروز اولین روزیه که به عنوان یه رانندهی تاکسی دارم کار میکنم… آخه من 25 سال رانندهی ماشین جنازه کش بودم!!!
اشتراک در:
پستها (Atom)