رشتيه به زنش ميگه : کجا بودي ؟ چرا دير اومدي ؟زنش ميگه : يه مرتيکه عوضي راه افتاده بود دنبالم ، خيلي يواش ميومد
علت اصلی جذب بينندگان در سريال جواهری در قصر چيست؟
الف) آموزندگی سريال . ب) علاقه به فرهنگ و تمدن کره . ج) يانگوم جان . د) گفت و گوی تمدنها . هـ) تيتراژ پايانی با صدای چينگ اخشابی
الف) آموزندگی سريال . ب) علاقه به فرهنگ و تمدن کره . ج) يانگوم جان . د) گفت و گوی تمدنها . هـ) تيتراژ پايانی با صدای چينگ اخشابی
به لره ميگن : چي شد مامانت مرد؟ ميگه: رفت پشته بوم رخت پهن کنه افتاد ... ميگن مرد؟ ميگه: نه، افتاد رو کولر، کولر شکست ... بهش ميگن اون موقع مرد؟؟ ميگه: نه، بعد افتاد رو تراس، تراس خراب شد ... ميگن: خوب اين دفعه مرد؟ ميگه: نه بابا، بعد افتاد رو سقف گاراژ، سقف خراب شد ... ميگن: حتماً اين دفعه مرد؟ ميگه: بازم نمرد، ولي ديديم داره به خونه كلي خسارت مي زنه با تفنگ كشتيمش
رشت زلزله مياد رشتيه ميگه واي زنم واي زنم ميگن خوب چرا نجاتش نمي دي ؟ ميگه : از کجا بدونم تو کدوم خونس
ترکه داشته با يه خره تخته نرد بازي ميکرده بهش ميگن چرا داري با خر بازي ميکني ترکه ميگه : هیچم خر نيست , دو هيچ جلو ههِ . . .!
به رشتيه ميگن تو به زندگي پس از مرگ اعتقاد داري ؟ ميگه 100% آخه من خودم 2 سال بعد از مرگ پدرم به دنيا اومدم
به يه ترکه می گن برو با اره برقی 1000تا درخت بکن می ره 996 تا می کنه خسته می شه می شینه .می گن چرا نشستی؟روشنش کن 4تا دیگه هم بکن .می گه : ا مگه روشنم می شه؟
تركه ميره مسابقه بيست سوالي، رفقاش از پشت صحنه بهش ميرسونن كه جواب برج ايفله فقط تو زود نگو كه ضايع شه. خلاصه مسابقه شروع ميشه تركه ميپرسه: تو جيب جا ميگيره ؟ ميگن: نه. تركه ميگه:...ها! پس حتماً برج ايفله
اگه از در بندازين بيرون,از پنجره ميام.اگه پنجره رو ببندي,از راه اب ميام.اگه راه اب رو کيپ کني,از دودکش ميام.اگه بخاري رو روشن کني ,از شير اب ميام.اگه شيراب رو ببندي,زمين رو مي کنم و اززمين ميام
چاکر شما:سوسک
چاکر شما:سوسک
یه دکتره از مریضش میپرسه: این همه قاشق تو شکم تو چیکار میکنه؟!! میگه: خودتون گفتین روزی یه قاشق بخور!!
مادره به بچش ميگه : مي دونم موهاي خواهرت رو كشيدي شيطونه گولت زد. بچه هم ميگه :آره ولي لگدي كه تو دلش زدم ابتكار خودم بود
به ترکه ميگن شما آشغالاتون رو تو چي ميريزيد ميگه لاي نون ميگن لاي نون؟ ميگه نميدونم لاي نون يا ناي لون
ترکه داشته پسرشو در مورد ازدواج نصيحت ميكرده، ميگه: پسرم خواستي زن بگيري، برو از فاميل زن بگير.. ببين تو همين دور وبر خودمون، داييت رفته زن داييت رو گرفته... عموت رفته زن عموت رو گرفته... حتي خود من، اومدم مادرت رو گرفتم!
يكي بود، شايد هم نبود. در كشور هميشه سيلزدهي سيلستان، پسربچهي فينفينوي تخسي زندگي ميكرد به نام پترس كه كارش انگشت كردن توي سولاخ سنبهها بود. از سوراخ دماغ بابا گرفته تا سوراخ بشكهي نفت و سوراخ لايهي اوزون. اطرافيانش با خوشحالي ميگفتند از ناصيهاش معلوم است كه اين پسر خيلي فداكار ميشود و كشور ما را در برابر سيلها نجات خواهد داد. اما بعضي افراد حسود ميگفتند پسره دچار بيماري «انگوليسم» شده و بايد او را هر چه زودتر بستري كرد. هر چه بود پترس با آن انگشت وسطياش به زودي مشهور شد.
جانم برايتان بگويد اين سيلستان كشور عجيبي بود. سيل كه ميآمد هر كسي سطلي برميداشت و آن را در خانهي همسايههاي خود خالي ميكرد و به همين ترتيب برو تا آخر. علاجي هم نداشت و علت بزرگش سوراخهايي بود كه هميشه روي ديوار سد آن به وجود ميآمد و مدام از اين سوراخها آب ميزد بيرون و سيل ميشد.
باري، پترس فداكار ما هر روز پفكنمكي و زالزالك ميخورد و بزرگ و بزرگتر ميشد و پستهاي متعدد ميگرفت تا اين كه يهويي رييسجمهور سيلستان شد. اين يهويي شدن به دليل نبوغ سرشار و مهمتر از همه سابقهي «انگشتنما»يي او بود كه از نشانههاي توجه به شايستهسالاري در سيلستان بود. پترس با شعار انتخاباتي «سوراخ هرگز!» گوي سبقت از رقيبان ربود و بر كرسي نشست. مردم با شادي فرياد ميزدند: پترس! پترس! دوست داريم!
پترس وعده داد كه تمام سوراخهاي سد را بگيرد و سيلستان را گلستان كند. او قول داد سوراخهايي را كه به دليل نبود عدالت، امنيت، آزادي، مسالمت، پيشرفت، رفاه، توسعه، فرهنگ، اقتصاد و غيره به وجود آمده چنان بگيرد كه ديگر آب از آب تكان نخورد و مردم هيجانزده داد ميزدند: پترس! پترس! جيگرتو!
مردم آن شب با خوشحالي به خانههايشان رفتند و به اميد پترس ناجي خواب خوشي كردند اما صبح بعد كه از خواب پاشدند ديدند نه تنها از حجم سيلها و فشار آب كاسته نشده بلكه مرتب بيشتر و بيشتر ميشود. همسايهها با سطل و تشت و قابلمه مرتب مشغول ريختن آب به خانه همسايههاي ديگر بودند اما مگر تمام ميشد؟ اين شد كه نفسنفسزنان و با زبانهاي بيرون آمده تصميم گرفتند بروند محل سد ببينند چه خبر است.
وقتي مردم به سد رسيدند ديدند اي دل غافل، پترس يك درل گنده دستش گرفته و مشغول سوراخ كردن آن است و سد هم مثل جگر زليخا و آبكش برنج سوراخ سوراخ شده است. مردم داد زدند: چيكار داري ميكني مرد حسابي؟ اما هر بار كه كسي چيزي ميگفت پترس يك سوراخ گنده در سد درست ميكرد كه طرف را سيل ميبرد و مردم هم به وضعيت قبلي راضي ميشدند و خدا را شكر ميكردند. به نظر ميرسد پترس پيش از هر سوراخي، سوراخ دعا را در سيلستان يافته بود.
بله عزيزانم، از آن روز تا حالا پترس فداكار مشغول سوراخ كردن سد است و هر روز سوراخي به آن اضافه ميكند و كسي هم نميتواند بگويد كه: چرا؟
جانم برايتان بگويد اين سيلستان كشور عجيبي بود. سيل كه ميآمد هر كسي سطلي برميداشت و آن را در خانهي همسايههاي خود خالي ميكرد و به همين ترتيب برو تا آخر. علاجي هم نداشت و علت بزرگش سوراخهايي بود كه هميشه روي ديوار سد آن به وجود ميآمد و مدام از اين سوراخها آب ميزد بيرون و سيل ميشد.
باري، پترس فداكار ما هر روز پفكنمكي و زالزالك ميخورد و بزرگ و بزرگتر ميشد و پستهاي متعدد ميگرفت تا اين كه يهويي رييسجمهور سيلستان شد. اين يهويي شدن به دليل نبوغ سرشار و مهمتر از همه سابقهي «انگشتنما»يي او بود كه از نشانههاي توجه به شايستهسالاري در سيلستان بود. پترس با شعار انتخاباتي «سوراخ هرگز!» گوي سبقت از رقيبان ربود و بر كرسي نشست. مردم با شادي فرياد ميزدند: پترس! پترس! دوست داريم!
پترس وعده داد كه تمام سوراخهاي سد را بگيرد و سيلستان را گلستان كند. او قول داد سوراخهايي را كه به دليل نبود عدالت، امنيت، آزادي، مسالمت، پيشرفت، رفاه، توسعه، فرهنگ، اقتصاد و غيره به وجود آمده چنان بگيرد كه ديگر آب از آب تكان نخورد و مردم هيجانزده داد ميزدند: پترس! پترس! جيگرتو!
مردم آن شب با خوشحالي به خانههايشان رفتند و به اميد پترس ناجي خواب خوشي كردند اما صبح بعد كه از خواب پاشدند ديدند نه تنها از حجم سيلها و فشار آب كاسته نشده بلكه مرتب بيشتر و بيشتر ميشود. همسايهها با سطل و تشت و قابلمه مرتب مشغول ريختن آب به خانه همسايههاي ديگر بودند اما مگر تمام ميشد؟ اين شد كه نفسنفسزنان و با زبانهاي بيرون آمده تصميم گرفتند بروند محل سد ببينند چه خبر است.
وقتي مردم به سد رسيدند ديدند اي دل غافل، پترس يك درل گنده دستش گرفته و مشغول سوراخ كردن آن است و سد هم مثل جگر زليخا و آبكش برنج سوراخ سوراخ شده است. مردم داد زدند: چيكار داري ميكني مرد حسابي؟ اما هر بار كه كسي چيزي ميگفت پترس يك سوراخ گنده در سد درست ميكرد كه طرف را سيل ميبرد و مردم هم به وضعيت قبلي راضي ميشدند و خدا را شكر ميكردند. به نظر ميرسد پترس پيش از هر سوراخي، سوراخ دعا را در سيلستان يافته بود.
بله عزيزانم، از آن روز تا حالا پترس فداكار مشغول سوراخ كردن سد است و هر روز سوراخي به آن اضافه ميكند و كسي هم نميتواند بگويد كه: چرا؟
ارسال شده توسط AR 0 نظرات
برچسبها: داستان طنز
زاغکی روی درخت نشسته بود و چیز برگر می خورد. روبهی آمد و گفت: ایول چه بالی، چه دمی، عجب تیریپ خفن سیاهی، مشکی رنگ عشفه، یه آواز بخون حال کنیم. زاغکه ساندویچشو میزنه زیر بغلش و می گه: برو داداش، من خودم کلاس پنجمم
تركا زنگ مي زنن قم مي گن: يه امام جمعه برامون بفرستيد. قمي ها مي گن: امام جمعه قبلي چي شد؟ تركا مي گن: اونو كشتيم امام زاده درست كرديم
يه روز يه ترکه با خانوادش ميره پارک لاله و يه گوشه حوض وسط پارک وسايلشو پهن ميکنه بعد يه دفه پسرش بهش ميگه بابا چايي برام ميريزي ؟ همون موقع يه لره با نامزدش ميان از اونجا رد ميشن ، بعد ديگه ترکه به بچش چايي ميده و همين ديگه خلاصه خيلي بهشون خوش گذشت.... شمام برين خوش ميگذره
يه کُرده رو ميبرن جهنم فردا ميبينن هيچ کس تو جهنم نيست. تحقيق ميکنن ميبينن کُرده همه رو قاچاقی برده بهشت
يه روز يه تركه ميره بانك ميگه اقا كل موجودي منو بديد ميگيره پولهارو ميشماره ميگه درسته بذار سر جاش!!
از ترکه ميپرسن: وقتي امام زمان بياد چي ميشه؟ ترکه ميگه: همه چيز خوب ميشه، همه نمازخون ميشن، همه مهربون ميشن، همه پولدار ميشن، ميشه مثل زمان شاه
قزوينيه به جنيفر لوپز ميگه : آخه تو كه اينقدر با كلاسي ، اينقدر خوشكلي اينقدر محبوبي پس واسه چي نماز نمي خوني
تركه ميره مسجد وقتي مياد ميبينه كفشش نيست به خودش ميگه
1- من نيومدم 2- اومدم و رفتم 3- بدون كفش اومدم 4- هيچكدام
1- من نيومدم 2- اومدم و رفتم 3- بدون كفش اومدم 4- هيچكدام
ترکه سوار سمند میشه. صدای زنه میاد که: درب خودرو باز است... ترکه درو می بنده میگه بستم!! حالا هرجا قایم شدی بیا بیرون جیگر
ترکه راديو گوش مي داد راديو مي گه خيابون انقلاب به امام حسين بسته است. ترکه مي گه خوب بابا چرا قسم مي خوري حالا؟
به يه پيرمرد ميگن بزرگترين آرزوت چيه؟ ميگه اي کاش زن ها رو مثل اسکناس ميشد خورد کرد.مثلا يه 50 ساله بدي 2 تا 25 ساله بگيري
تركه يه مگس ميگيره, بش ميگه بپر.. مگسه ميپره. مگس رو ميگره يه بالشو ميكنه, بش ميگه بپر.. مگس به زور ميپره . باز مگس رو ميگيره اون يكي بالشم ميكنه, بش ميگه حالا بپر... مگسه نيمپره. بعد تركه ميگه : حالا چه نتیچه ای می گیریم بهش می گن خوب چه نتیجه ای میگه نتيجه ميگيريم كه وقتي بالهاي مگس رو بكنيم ، مگس كر ميشه
یه روزی تركه میاد تو آب نگاه می کنه و عکس خودشو میبینه بعد میگه: جل الخالق! اسب ابی دیده بودیم ولی خر آبی ندیده بودیم
پليس بين الملل اعلام کرد: نشان مخصوص حاکم بزرگ ميتي کومان توسط قزوينيان به سرقت رفته مراقب باشيد احترام نگزاريد
حضرت يوسف ميگفت که هيچ کس در اين دنيا از من خوشگلتر نيست... که شيطان مياد پيشش و ميگه زياد مغرور نباش از تو خوشگلتر هم هست ولي از من زشت تر وجود نداره. دعواشون به جاهاي باريک ميکشه ميرن پيشه خدا براي داوري. خدا به حضرته يوسف ميگه از تو در دنيا خوشگلتر نيست. حضرت يوسف ميره بيرون شيطان ميره تو بعد از يه مدت شيطان با قيافهاي گرفته ميات بيرون. حضرت يوسف بهش ميگه چي شده. شيطان ميگه تو رو جون مادرت بگو اين احمدي نژاد کيه ؟؟؟
ارسال شده توسط AR 0 نظرات
برچسبها: احمدي نژاد، جهنم
ترکه میره کتابخونه کتابشو پس میده . کتابدار میگه کتاب خوب بود؟ترکه میگه شخصیت زیاد داشت اما داستان نداشت کتابدار میگه پس تو بودی دفتر تلفن ما رو بردی
ترکه لب دريا همش داد ميزد آفرين، ما شالا .... ،ازش ميپرسن چه کار ميکني؟ ميگه :پسرم 1 ساعته رفته زير آب هنوز بر نگشته ...عجب نفسي داره ها
سوال : ده تا پرنده نشسته بودند روي سيم برق . يه شکارچي مياد يه تير ميزنه به يکيشون. چند تا پرنده روي سيم باقي ميمونند ؟
جواب : بستگي به مليت پرنده ها داره
:آمريكايي : پرنده دومي شيش لولش درمياره يه فحش ناموسي ميده و شكارچي رو ميكشه و باقي پرنده ها ليوان مشروبشون رو ميخورند و سري تكون ميدند چيني : سه تا از پرنده ها فرار ميكنن و در يك گوشه خودشون توليد انبوه پرنده راه ميندازن و شيش تاي باقيمانده در يك چشم بهم زدن توسط هنرهاي رزمي شكارچي رو به شيش قسمت مساوي تقسيم ميكنند. انگليسي : يكي از پرنده ها خودشو ميزنه به زخمي بودن و ميندازه رو زمين و خودشو خيلي مظلوم نشون ميده و بعد بقيه پرنده ها از فرصت استفاده ميكنن ميرن به زن شكارچي ميگن كه شكارچي مذبور داراي سه همسر و تعداد نامتنابهي بچه است، در نهايت پس از چند روز شكارچي توسط زنش و در خواب به قتل ميرسه عرب : پرنده دوم تا هفتم از ترس شلوارشون زرد ميشه و پس از چند لحظه سكته ميكنن ميميرن، دو تاي باقيمونده سريع ميرن پولاشونو ورميدارن ميرن خودشون يه تير برق ميخرن و تا آخر عمر بدون ترس بالاش زندگي ميكنن اسپانيايي : پرنده دوم گيتار دستش ميگيره و حواس شكارچي رو پرت ميكنه ، سومي و چارمي ميرن گاو همسايه رو صدا ميكنن و پنجمي يه پارچه قرمز آويزوون ميكنه روي شلوار شكارچي و گاو ميزنه يارو رو لت وپار ميكنه و در نهايت پنج تاي باقيمانده كلاهاشونو ميندازن هوا و ميگن : هووولي ايراني : ابتدا نيم ساعت ميگذره و هيچكس نه متوجه افتادن رفيقشون ميشه و نه اصلاً صداي گلوله رو ميشنوه چون همشون داشتن راجع به قسمت اخر نرگس بحث ميكردند.... بعد دو تاشون ميرن زير جسد پرنده رو ميگيرن سريعاً مراسم سوم و هفتم باشكوهي براش ميگيرن و براش مقبره بزرگي ميسازن و بعد از يكي دو ماه ميگن كه بياييد فكري كنيم كه ديگه شكارچي ما رو نزنه و بعد از دو سال جلسات پياپي به اين نتيجه ميرسن كه اصلاً شكارچي مقصر نبوده و تقصير انگليسيها بوده كه دوستشون تير خورده چون در همون لحظه در يكصد كيلومتري اونجا يك انگليسي داشته دماغشو پاك ميكرده... بنابراين يك شب شكارچي رو دعوت ميكنن خونشون و براش سوپ پرنده درست ميكنن و از اينكه دوستشون در مسير گلوله او بوده ازش معذرت ميخوان و قول ميدن هر هفته يكي از خودشون رو براي شكار شخصاً خدمت شكارچي برسه... حتماً ميپرسيد كه شكارچي تو اون نيم ساعت اوليه داشته چيكار ميكرده... حدستون كاملاً درسته ... چون حادثه مذكور در ايران رخ ميداد تفنگ بعد از اولين شليك منفجر ميشه و طرف در اين مدت داشته تلاش ميكرده با موبايلش كه آنتن نميداد با اورژانس تماس بگيره بيان سراغش كه بعد از نيم ساعت موفق ميشه تماس بگيره ولي آمبولانس دير مياد و شكارچي ما **** هاشو از دست ميده...!!!
جواب : بستگي به مليت پرنده ها داره
:آمريكايي : پرنده دومي شيش لولش درمياره يه فحش ناموسي ميده و شكارچي رو ميكشه و باقي پرنده ها ليوان مشروبشون رو ميخورند و سري تكون ميدند چيني : سه تا از پرنده ها فرار ميكنن و در يك گوشه خودشون توليد انبوه پرنده راه ميندازن و شيش تاي باقيمانده در يك چشم بهم زدن توسط هنرهاي رزمي شكارچي رو به شيش قسمت مساوي تقسيم ميكنند. انگليسي : يكي از پرنده ها خودشو ميزنه به زخمي بودن و ميندازه رو زمين و خودشو خيلي مظلوم نشون ميده و بعد بقيه پرنده ها از فرصت استفاده ميكنن ميرن به زن شكارچي ميگن كه شكارچي مذبور داراي سه همسر و تعداد نامتنابهي بچه است، در نهايت پس از چند روز شكارچي توسط زنش و در خواب به قتل ميرسه عرب : پرنده دوم تا هفتم از ترس شلوارشون زرد ميشه و پس از چند لحظه سكته ميكنن ميميرن، دو تاي باقيمونده سريع ميرن پولاشونو ورميدارن ميرن خودشون يه تير برق ميخرن و تا آخر عمر بدون ترس بالاش زندگي ميكنن اسپانيايي : پرنده دوم گيتار دستش ميگيره و حواس شكارچي رو پرت ميكنه ، سومي و چارمي ميرن گاو همسايه رو صدا ميكنن و پنجمي يه پارچه قرمز آويزوون ميكنه روي شلوار شكارچي و گاو ميزنه يارو رو لت وپار ميكنه و در نهايت پنج تاي باقيمانده كلاهاشونو ميندازن هوا و ميگن : هووولي ايراني : ابتدا نيم ساعت ميگذره و هيچكس نه متوجه افتادن رفيقشون ميشه و نه اصلاً صداي گلوله رو ميشنوه چون همشون داشتن راجع به قسمت اخر نرگس بحث ميكردند.... بعد دو تاشون ميرن زير جسد پرنده رو ميگيرن سريعاً مراسم سوم و هفتم باشكوهي براش ميگيرن و براش مقبره بزرگي ميسازن و بعد از يكي دو ماه ميگن كه بياييد فكري كنيم كه ديگه شكارچي ما رو نزنه و بعد از دو سال جلسات پياپي به اين نتيجه ميرسن كه اصلاً شكارچي مقصر نبوده و تقصير انگليسيها بوده كه دوستشون تير خورده چون در همون لحظه در يكصد كيلومتري اونجا يك انگليسي داشته دماغشو پاك ميكرده... بنابراين يك شب شكارچي رو دعوت ميكنن خونشون و براش سوپ پرنده درست ميكنن و از اينكه دوستشون در مسير گلوله او بوده ازش معذرت ميخوان و قول ميدن هر هفته يكي از خودشون رو براي شكار شخصاً خدمت شكارچي برسه... حتماً ميپرسيد كه شكارچي تو اون نيم ساعت اوليه داشته چيكار ميكرده... حدستون كاملاً درسته ... چون حادثه مذكور در ايران رخ ميداد تفنگ بعد از اولين شليك منفجر ميشه و طرف در اين مدت داشته تلاش ميكرده با موبايلش كه آنتن نميداد با اورژانس تماس بگيره بيان سراغش كه بعد از نيم ساعت موفق ميشه تماس بگيره ولي آمبولانس دير مياد و شكارچي ما **** هاشو از دست ميده...!!!
ارسال شده توسط AR 0 نظرات
برچسبها: داستان طنز
ازدواج سه دوره است :در 6 ماه اول مرد مي گويد و زن مي شنود در 6 ماه دوم زن مي گويد و مرد مي شنود در بقيه عمر هر دو مي گويند و همسايه ها مي شنوند
در ادامه ي طرح امنيت اجتماعي،حوزه ي علميه قم اعلام کرد:براي تسريع در شرعي شدن روابط دختران و پسران،طرح آخوند نا محسوس اجرا مي شود
علي دايي ميره تو صف نونوايي مي بينه مردا خيلي شلوغه.يه تصميمي ميگيره.ميره خونه چادر سرش ميكنه مياد تو زنا كه خلوته.همینطوری که تو صف بوده به جلوييش که خيلي تپل و چاق بوده فش فشي ميگه : خانوم شما قصد ازدواج ندارين.يه دفعه خانم جلويي برمیگرده ميگه علي ضايع نكن منم رضا زاده
يه روز يه لره ميره ثبت احوال مي خواد اسمشو عوض كنه مي گن اسمت چيه ميگه اكبر ان چهره ميگن حق داري چي مي خواي بزاري ميگه میزارم اصغر ان چهره
دوتا معتاد به هم ميرسن اكبر به اصغر ميگه اشغري تو شالي شند بار ميري مشتراح اصغر ميگه شالي 4 بار يه بار بهار يه بار تابشتون يه بار پاييژ يه بارم ژمشتون اكبر ميگه بابا برو دكتر تو كه اژهالي
يك سري بر و بچز وزارت اطلاعت داشتن واسه يك ماموريت خيلي خفن نيرو آماده ميكردن، از بين 1500 تا بهترين مأمورا، يك رشتيه و تركه و تهرونيه رو انتخاب ميكنند واسه تمرينات ويژه. خلاصه اين سه نفر رو يك سال تموم خفنناك آموزش ميدن و آخر سال بهشون ميگن فردا روز آخر آموزشتونه، براي اتمام اين مرحله فردا بايد خانوم هاتون رو هم بياريد سر تمرين. فردا ميشه و اين سه نفر هم دست خانوم رو ميگيرن ميرن دفتر مركزي. بعد يك مدت فرمانده مياد و به خانومها ميگه هركدوم برن تو يكي از سه تا اتاق دست راست، به سربازان هم ميگه كه هركدوم برن تو يكي از اتاقهاي سمت چپ. بعد ميره تو اتاق رشتيه، يك كلت بهش ميده، ميگه: برو تو اتاق شمارة 2، تو چشم زنت نگاه كن، بعد يك گلوله تو مغزش خالي كن بيا بيرون! يارو رشتيه ميره تو اتاق، يك مدت اونتو ميمونه، بعدِ 5-6 دقيقه اشك ريزان مياد بيرون، ميگه: اَوووو.. حاجي شرمندتم... نتونستم. فرمانده هم ميگه: گمشو از جلو چشم... اينجا جاي آدمهاي بي عرضه نيست. نوبت تركه مي شه. همين ماجرا تكرار مي شه. تركه اشك ريزان مياد بيرون، ميگه: حاجي خيلي شرمندم.. هركار ديگه بگي مي كنم ولي ايلده اين يكي از من بر نمياد. فرمانده هم دوباره دو سه تا ليچار بار مردك بدبخت ميكنه و ميره تو اتاق تهرونيه، بهش همون ماموريت رو ميده. خلاصه تهرونيه ميره تو اتاق و بعد دو سه دقيقه يهو از توي اتاق سر وصداي شكستن در وپنجره و جيغ و داد بلند ميشه! بعد يك 5-6 دقيقه سر و صدا ميخوابه، و تهرونيه خوني مالي با لباس پاره پوره ميا دبيرون. فرمانده كف ميكنه، ميگه: چي شد برادر؟! تهرونيه ميگه: والله حاجي فشنگ مشقي گذاشته بودن تو كلت، مجبور شدم با پايه صندلي خانوم رو بزنم تا جون بده!!!
تركه ميره توي مانور شركت مي كنه. از هواپيما مي پره پايين ولي چترش باز نمي شه. مي گه خدا رحم كرد مانوره!
مامانه به بچش ميگه که عزيزم وقتي خاله اومد قشنگ ميري جلو سلام ميکني ميبوسيش بچهه ميزنه زيره گريه ميگه نه مامان من خاله رو بوس نميکنم! مامانه ميگه ا چرا عزيزم؟ بچهه ميگه آخه ديروز که بابا ميخواست بوسش کنه زد تو صورتش
يك تهراني داشت براي يك آباداني لاف ميزد و ميگفت : من يك سگ دارم وقتي ميخواد بياد تو خونه در ميزنه!آبادانيه گفت : ولك , مگه كليد نداره ؟
يك روز دو تا آباداني واسه هم خالي مي بستند . اولي ميگه : ما يه كوه كنار خونه مون داريم كه هر وقت مي گيم حميد . دو سه بار ميگه حميد.... حميد.... حميد....دومي ميگه : اين كه چيزي نيست . ما يه كوه داريم كنار خونه مون كه هر وقت مي گيم حميد . ميگه : كدوم حميد؟
تركه داشته تو بينهايت راه ميرفته، يهو از پشت يك صداي خفن بلند ميشنوه... برميگرده، ميبينه دو تا خط موازي خوردن بهم
تركه تا ده سال براي مادرش عزاداري ميكرد و همش گريه ميكرد . بهش گفتند : آخه چقدر گريه ميكني ، ده سال گذشته گفت: "آخه هر وقت يادم ميافته كه موقع خاكسپاريش چه دست و پايي ميزد جيگرم آتيش ميگيره
يه صندلي بوده که هرکس روش ميشسته و دروغ ميگفته بادکنک بالاي سرش ميترکيده اصفهانيه ميشينه ميگه مافکر ميکنيم آدماي ولخرجي هستيم بادکنک ميترکه رشتيه ميشينه ميگه ما فکر ميکنيم که آدماي با غيرتي هستيم بادکنک ميترکه ترکه ميشينه ميگه ما فکر ميکنيم... بادکنک ميترکه
خبرنگار از يه آباداني ميپرسه ، جمعيت آبادان چقدر هست؟ آباداني در جواب ميپرسه با حومه يا بدون حومه؟ خبرنگار ميگه با حومه آباداني ميگه با حومه ميشه هفتاد ميليون
غضنفر مسجد مي سازه، هر كاري ميكنه ميبينه كسي نمياد اونجا نماز بخونه! يه تابلو ميزنه رو سردر مسجد و مينويسه: نماز صبح، يك ركعت، بدون وضو!
يكي از اهالي جهنم مي ره دم در بهشت به يكي از بهشتي ها مي گه يه ليوان آب خنك به من بده. بهشتيه مي گه نمي دم. جهنميه مي گه باشه.... فردا تو هم مياي دم در جهنم آب جوش بگيري...
ازچوپان دروغگو بعد از مرگ مي پرسن اسمت چيه ميگه دهقان فداكار
ارسال شده توسط AR 0 نظرات
برچسبها: چوپان دروغ گو
يارو تلويزيون رو روشن ميكنه كانال 1: قرآن. كانال 2: قرآن. كانال 3:قرآن. كانال 4: قرآن. كانال 5: قرآن. پا ميشه تلويزيون رو ميبوسه ميذاره رو طاقچه!
يه تهرانيه و يه اصفهانيه و يه تركه داشتن كنار خيابون ميشاشيدن. يه دفعه نيرو انتظامي ميرسه، به تهرونيه ميگن: مرتيكه! داري چي كار ميكني؟! ميگه: دارم مرگ بر شاه مينويسم. ميگن خوب اشكال نداره. به اصفهانيه ميگن: تو داري چه غلطي ميكني؟! ميگه دارم مينويسم :استقلال آزادي جمهوري اسلامي! بازم ميگن خوب اشكالي نداره نوبت به تركه ميرسه، هول ميشه نميدونسته چي بگه، ميگه: آقا من سواد ندارم، بيا خودت بگير هر چي ميخواي بنويس
ترکه رشتش دامپروري بوده، روش نميشده بگه. يکي ازش ميپرسه رشتت چيه؟ ميگه: مهندسي دامپيوتر، گرايش پشمافزار...!
ترکه اردکشو مياره بفروشه.... يکي مياد ميگه: آقا خرت چند؟؟ ترکه ميگه: اين که خر نيست اردکه...... طرف ميگه: با تو نبودم ، با اردکت بودم
از تركه ميپرسن: مساحت ايران چقدره؟ ميگه: 1648192 متر مكعب! ميگن: خنگ خدا، آخه چرا متر مكعب؟! تركه ميگه: آخه بعد انقلاب به ارتفاع يك متر ريده شده توش!
ترکه زنگ می زنه رادیو می گه الو آقا اونجا رادیو است؟ مجری می گه بله بفرمایید. می پرسه آقا الان صدای من داره پخش می شه؟ مجری می گه بله بفرمایید. می پرسه: یعنی الان صدای من توی نونوایی هم داره پخش می شه؟ مجری عصبانی می شه میگه آره دیگه حرفتو بزن. ترکه می گه: الو اکبر نون نخر مامانت خریده
يه تركه تو آينه عكس خودشو مي بينه بعد مي گه : ا...اين چه آشناست ! بعد از يه ساعت فكر كردن داد مي زنه : فهميدم ... اين همون کره خریه كه امروز تو آرايشگاه یک ساعت زل زده بود به من !
بخشي از يك شاهكار ادبيات لري:يكي بيد يكي نبيد سه تا درخت بيد كه دو تاش بيد بيد يكيش بيد نبيد اوني كه بيد نبيد وسطه اون دو تا كه بيد بيد بيد
به ترکه میگن یه جمله ی فلسفی بگو میگه: احمق ترین افراد كسانی هستند كه به همه چیز اطمینان كامل داشته باشند. میگن: مطمئنی؟ میگه: صد در صد
تركه با ماشين قراضش ميزنه به يه ماكسيماي نو .با هزار زور وزحمت از راننده رضايت ميگيره. تو 4راه بعدي دوباره ميزنه به همون ماكسيما .سرشو از ماشين بيرون مياره ميگه :برو برو منم
به احمدي نژاد ميگن نميخواي تغييري در چهرهات ايجاد کني؟ ميگه: نه آخه هنوز دوسال قراردادم با چي توز مونده
ارسال شده توسط AR 0 نظرات
برچسبها: احمدي نژاد
در يك نظر سنجي از مردم دنيا سوالي پرسيده شد و نتيجه جالبي به دست آمد از اين قرار سوال : نظر خودتون رو راجع به راه حل كمبود غذا در ساير كشورها صادقانه بيان كنيد؟ ولی هیچ کس جوابي نداد... چون در آفريقا كسي نمي دانست غذا يعني چه؟ در آسيا كسي نمي دانست نظر يعني چه؟ در اروپاي شرقي كسي نمي دانست صادقانه يعني چه؟ در اروپاي غربي كسي نمي دانست كمبود يعني چه؟ در آمريكا كسي نمي دانست ساير كشورها يعني چه؟؟؟؟
خبر فوری: به علت سهمیه بندی شدن بنزین و خانه نشین شدن مردان جمعیت ایران تا 9 ماه آینده 10 برابر افزایش خواهد یافت
يه روز ميبينن ازرائيل ماکسيما خريده ، ميگن ازرائيل وضعت خوب شده ، ميگه حقوق اضافه کاری هاي زلزله بم را جمع کردم
یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم ..... دومی ميگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه ميگه و ميخنده .... سومی ميگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم
ترکه به دیواره اتاقش عکس یه گور خر زده بوده یه روز دوستش بهش میگه این عکس کیه زدی به دیواره اتاقت میگه عکس داداشمه موقعی که تو یوونتوس بازی میکرد
ترکه عينك دودي مي زنه ميره خيابون یهو دخترش رو ميبينه مي زنه تو گوشش و ميگه اين موقع شب بيرون چي كار ميكني دختره ميگه اشكال از عينكته ترکه عينكشو بر ميداره دوباره مي زنه تو گوش دخترش و ميگه خوب شد فهمیدم از ديشب تا حالا كجا بودي
ترکه يه ماشين مي خره که فرمونش سمت راست بوده بهش ميگن ماشينت چطوره ؟ ميگه خوبه فقط نمي دونم چرا هر وقت تف ميندازم مي افته روي زنم؟؟؟؟
زنه از شوهرش مي پرسه از چيه من بيشتر خوشت مي آد؟ از صورت زيبا و يا هيکل متنا سبم؟مرده يه نگاهي به سر تا پاي زنش مي ندازه و ميگه از اعتماد به نفست
اگر ده تا گل گرفتي دستت و رفتي جلوي آينه و يازدهتا گل قشنگ ديدي، اصلا تعجب نكن، چون اين نشون ميده كه هم كوري، هم خنگي و هم دچار توهم شدي
تركه مجري مسابقه بيست سوالي ميشه، يارو ازش ميپرسه، جانداره؟ ميگه: نه. ميپرسه: تو جيب جا ميشه؟ تركه كلي فكر ميكنه، بعد ميگه: تو جيب جا ميشه اما اگه تو جيبت بريزي، جيبت ماستي ميشه
لره میخواسته آتش نشان بشه توی آزمون استخدامی ازش میپرسند اگر جنگل آتش بگیره و اون اطراف آب نباشه چه کار میکنی؟ لره میگه: هیچی تیمّم می کنیم
به تركه مي گن بچه كجائي ؟ ميگه : بچه تهرون . . . مي گن : كجاي تهرون . . . مي گه : كيلومتر 700 ، جاده تهران - اردبيل
به لره میگن: بیا این عرقو بخور. لره میخوره بعد 10 دقیقه میگیردش. بهش میگن: آب بود که خوردی. یارو میگه: دیگه دیر گفتید منو گرفته
لره تلویزیون میخره. فرداش میره مغازه طرف کنترلش پس میده میگه: داداش تو جعبه اش یه ماشین حساب بود گفتم بیام پس بدم ، آخه حروم خوری به ما نیومده.
لاته رو میبرن کلانتری. لاته میگه: واسه چی منو آوردید اینجا؟ بهش میگن: برای عرق خوری ! لاته میگه: ا دمتون گرم پس بریز بخوریم.
یارو میره قهوه خونه یه چایی سفارش میده میخوره باز هم سفارش میده میشه 4 تا باز میشه 10 میشه 15 تا دیگه یارو قهوه چی شاکی میشه بابا اینقدر چایی خوردی خسته نشدی؟ یارو میگه: آره خوب شد گفتی برو یه چایی بیار خستگیم در بره.
ترکه سرشو بدون آب شامپو میزنه میخواسته بشوره. بهش میگن: چرا آب نمیزنی؟ میگه: آخه رو شامپو نوشته بود برای موهای خشک !
یارو میره الکتریکی میگه: گلاب به روتون ، لامپ دارین؟ یارو میگه: آره ولی چرا گلاب به رومون؟ یارو میگه: آخه برا توالت میخوام.
به ترکه میگن: برو روزنامه بخر میره با یه آجر برمیگردد ، بهش میگن: چی شد ، روزنامه کو؟ ترکه میگه: من رفتم کیوسک به یارو گفتم روزنامه میخوام گفت همون رویی را بردار ، من هم همون رویی را برداشتم.
یه روز یه ترکه میره بالای درخت چنار.بهش میگن داری چه کار می کنی.میگه دارم توت می خورم.میگن اینکه درخت چناره میگه توت تو جیبمه
ترکه میره خواستگاری، مادر- پدر دختره بهش جواب رد میدن،
میگن دختر ما داره درس میخونه. ترکه میگه:
ایشکال نداره، من میرم دو ساعت دیگه برمیگردم!!!
میگن دختر ما داره درس میخونه. ترکه میگه:
ایشکال نداره، من میرم دو ساعت دیگه برمیگردم!!!
رفیق ترکه ازش میپرسه: غضنفر، پنجشنبه-جمعه کجا بودی؟
ترکه میگه: والله امام رضا طلبید، با بر و بچهها رفتیم شمال!!!
ترکه میگه: والله امام رضا طلبید، با بر و بچهها رفتیم شمال!!!
لره داشته با تمام وجود وضو ميگرفته و دستاشو محكم ميكشيده رو هم، ازش ميپرسن: چرا اينقدر محكم وضو ميگيري؟ ميگه: چني آرم وضو ميرم كه هيچ گوزي نتنِه باطلش كنه
یه روز ترکه میره اداره هواشناسی به یکی ازکارمنداش میگه
اقا امروزهواخیلی خوب بوددستتون درد نکنه"
اقا امروزهواخیلی خوب بوددستتون درد نکنه"
ارسال شده توسط AR 0 نظرات
هر سال موقع قرعه کشی بانک ترکه میرفته مشهد التماس امام رضا میکرده
که در قرعه کشی ماشین برنده بیشه اما هیچوقت هیچی برنده نمیشده.
دوباره پامیشه میره مشهد التماس تا ازشدت خستگی خوابش میبره.
امام رضا میاد به خوابش و میگه
بنده خدا اول یه حساب توی بانک باز کن بعد بیا سراغ من
که در قرعه کشی ماشین برنده بیشه اما هیچوقت هیچی برنده نمیشده.
دوباره پامیشه میره مشهد التماس تا ازشدت خستگی خوابش میبره.
امام رضا میاد به خوابش و میگه
بنده خدا اول یه حساب توی بانک باز کن بعد بیا سراغ من
ترکه میره یخ بخره ، طرف میگه: یخ ها قالبی ۲۰۰۰ تومانه . ترکه که پول نداشته میخواست بهونه بیاره یه دست به یخ ها میزنه ، میگه: ببخشید از این یخ ترش رو ندارید.
ترکه میره تو یخچال درو رو خودش میبنده! بهش میگن چیکار میکنی مرد مؤمن؟
میگه: ایلده میخوام ببینم این چراغش واقعاٌ خاموش میشه یا نه
میگه: ایلده میخوام ببینم این چراغش واقعاٌ خاموش میشه یا نه
ترکه یه روز سرد زمستون می بینه که یه اسب از
دهنش داره بخار در می یادمی ره جلوتر و می گه
جل الخالق ! پس اون اسب بخاری که می گن اینه؟؟!!
دهنش داره بخار در می یادمی ره جلوتر و می گه
جل الخالق ! پس اون اسب بخاری که می گن اینه؟؟!!
ترکه می ره مسابقه قران ، نوبت اون که می شه
براش سوره بنی اسرائیل می افته
اونم از مسابقه انصراف می ده!!!
براش سوره بنی اسرائیل می افته
اونم از مسابقه انصراف می ده!!!
اگر يه مرد در ماشين رو براي خانومش باز کنه ميشه 4 تا نتيجه گرفت: .ماشين تازه هست 2.زنش تازه هست 3.طرف زنش نيست 4.مرد گلابي هست
تو تبريز حكومت نظامي بوده، يارو سروانه به سربازش ميگه كه تو اينجا كشيك بده، از هفت شب به بعد هركسي رو خيابون ديدي در جا بزنش. حرفش كه تموم ميشه، تا مياد بره سوار ماشينش شه، ميبينه صداي گلوله اومد. برميگرده ميبينه سربازه زده يك بدبختي رو كشته! داد ميزنه: احمق! الان كه تازه ساعت پنج بعد از ظهره! سربازه ميگه: ايلده قربان اين يك آدرسي پرسيد كه عمراٌ تا ساعت نه شب هم پيداش نميكرد!
به ترکه میگن به نظرتو ترک ترین خواننده کیه؟ میگه: حبیب می پرسن چرا؟ میگه اخه گیتار میزنه بعد میگه صدای دهل می یاد.....
يه بسيجيه روی پيغام گير تلفنش گذاشته بود : سلامن عليکم .لطفا بعد از شنيدن سوره بقره پيغام خود را بگذاريد
ترکه میره پرچم فروشی میگه: پرچم ایران دارید؟ طرف میره برایش میاره ، ترکه نگاهش میکنه میگه: ببخشید رنگ دیگه ندارید؟
عبارت «کلاه سرت گذاشتن تا زانو» یعنی چه؟ الف) فروش پراید دوگانه سوز بدون مخزن. ب) قول تحویل ال نود تا پس فردا. ج) تحویل پژو ۴۰۵ با یک مأمور آتش نشانی در صندوق عقب. د) من مادرم مریضه، کارت سوختتو بده، چند لیتر بنزین بزنم! هـ) سهمیهبندی لغو شد، باکتو پرکن
ارسال شده توسط AR 0 نظرات
برچسبها: کلاه برداری
به ترکه میگن یه موجود نام ببر! میگه: یخ! میگن یخ که موجود نیست! میگه: پس چراهمه جا نوشتن یخ موجود است
از يکي ميپرسن گشنگي سخت تره يا عاشقي ؟ ميگه از قديم گفتن گشنگي نكشيدي كه عاشقي يادت بره ولي شما تا حالا تو خيابون دستشوئيت نگرفته كه جفتش يادت بره؟؟؟؟
بسيجيه به ترکه مي گه چرا آستين کوتاه پوشيدي؟ ترکه مي گه تو به روح اعنقاد داري؟ بسيجيه مي گه آره ترکه مي گه :خوب ريدم تو اون روح پدرت هوا گرمه
سه تا ترک دیر به قطار می رسن دنبالش می دون، دوتاشون بالاخره به هر بدبختی که شده سوار میشن، سومی نمیرسه، شروع می کنه به خندیدن ، میگن چرا می خندی؟ میگه آخه اونا واسه بدرقه من اومده بودن
روي فرش دل من جوهري از عشق تو ريخت . . . آمدم پاک کنم عشق تو را . بدتر شد . . . خلاصه گند زدي تو فرشه رفت
يه روز يكي ميره بقالي، ميگه: آقا صابون داري؟ ميگه: آره . مرده ميگه: پس لطفا دستات رو بشور، به من يه كيلو پنير بده
ترکه رفت انگلیس. صبح پاشد با زنش رفت بیرون توی خیابون. یه مرده از کنارشون رد شد و گفت: «گود مورنینگ سر». اون جواب داد: «سر مورنینگ گود»! زنش پرسید اوا آقا جعفر چی شد؟ گفت هیچی! این یارو انگلیسیه گفت: «سلام علیکم» و منم بهش گفتم: «علیکم سلام»
يه روز ترکه ميره سيرك. يه نفر مياد دهن تمساح را باز مي كنه، سرش را دا خل دهان تمساح مي کنه بعد از يك ربع سرشو در مياره مي پرسه: كي مي تونه اين كار را انجام بده؟ ترکه ميگه من مي تونم، ولي دهنم اينقدر باز نمي شه!
يه مار با يک زرافه اذدواج مي کنند بچشون غورباغه مي شه. مي دونيد چرا؟ چون بچه دار نمي شدن، از پرورشگاه بچه آوردند
يه آخونده تو سخنرانیش داشته جنگ ايران- عراق رو با دوره حضرت محمد(ص) مقايسه مي کرده می گفته :سربازان ما همانند سربازان صدر اسلام نترس بودندفرماندهان ما همانند فرماندهان آن دوره شجاع و متدين بودندخلبانان ما هم همانند خلبانان دوره پيامبر...بهش ميگن بابا دوره پيامبر که خلبان نبوده بلند جواب ميده پس جعفر طيار چه بود؟
خبرنگار از یارو مي پرسه نظر شما درباره آسفالت اين كوچه چيه؟ یارو ميگه: به نام خدا و با عرض سلام خدمت دست اندركاران صدا وسيما و با عرض سلام ويژه خدمت مقام معظم رهبري و خانواده معظم شهدا و جانبازان و ايثارگران، من بچه اين محل نيستم!
ترکه خواب مي بينه تو بازي كامپيوتري زنشو كشته...از خواب كه پا مي شه مي بينه زنش كنارشه.ميگه : اه ! باز خر شدم سيو نكردم
ترکه توي اتوبوس پر جمعيت پيله كرده بود به راننده و در گوش راننده حرف مي زد. راننده مرتب بهش مي گفت: برو بشين سر جات. آخرش مسافرها به راننده مي گن: آقاي راننده به حرفش گوش كن شايد كاري داره. راننده مي گه: نه بابا اومده به من مي گه: چپ كن يه كم بخنديم
یه ترکه ميره خواستگاری، بابای عروس بهش ميگه اون گلی که زدی به يقت خارش اذيتت نمي کنه؟ ترکه ميگه خارش که نه، ولی گلدونش که تو شلوارمه خیلی اذیتم می کنه
گرگه بعد از کلی جستجو آی دی شنگول منگول رو گیر میاره، بعد از کلی چت کردن باهاشون قرار می ذاره. وقتی می ره سر قرار می بینه چوپان دروغ گو اومده
ارسال شده توسط AR 0 نظرات
برچسبها: چوپان دروغ گو، شنگول منگول، گرگه
خره وسط جنگل داد میزنه: من شیر میخورررررم.. پلنگ میخورررم..... گرگ میخورم..... شیره از پشت درخت میاد بیرون، خره میگه بعضی وقتها گه زیادی هم میخورم
يه معتاد 2 تا سيگار تو دهنش گرفته بود داشت ميكشيد ازش ميپرسن چرا 2 تا سيگار ميكشي ميگه يكي واسه خودم يكي هم از طرف دوستم كه زندونه بعد از يه مدتي ميبينن همون معتاد يه دونه سيگار ميكشه بهش ميگن حتمادوستت از زندان ازاد شده ميگه نه خودم ترك كردم
چند تا بسیجی میرن عروسی عرق میخورن مست میشن.بعد یکی از بسیجی ها روجو میگیره میره میکروفن رو از دست خواننده ارکستر میگیره میخونه..."میخوام که با بوسه گل لباتو پر پر کنم"بعد بقیه بسیجی ها بهش چپ چپ نگاه میکنن جا می خوره میگه..."گلهای پرپر شده رو فدای رهبر کنم...
يه نفر داشته توي دريا غرق ميشده، بلند بلند داد ميزده: كمك، من شنا بلد نيستم! ترکه داشته رد ميشده ميگه: حالا من تنيس بلد نيستم، بايد داد بزنم
دعاي خانم ها : خدايا به من عشق بده تا همسرم را دوست بدارم ؛ صبر بده تا تحملش كنم ؛ اما قدرت نده كه مي زنم لهش مي كنم
تركه از ساختمون ده طبقه ميفته پايين، همه جمع ميشن دورش، ازش ميپرسن: آقا چي شده؟ ميگه: والله منم تازه رسيدم
تهرانیه تو حج پرده ی کعبه رو گرفته بوده میگفته خدایا توبه دیگه واسه ترکا جوک نمیسازم...یه ترکه زد رو شونش گفت داداش قبله کدوم طرفه؟! فارسه داد میزنه: خدایا خاطره که میتونم تعریف کنم؟
پليس نوروزي جلوي يه راننده رو مي گيره ميگه شما به خاطره اينكه هيچ تخلفي در اين ايام نداشتيد برنده ي 100هزار تومن شديد .... قصد دارين با اين پول چي كار كنين؟ يارو ميگه ميرم گواهينامه مي گيرم , زنش ميگه جدي نگيرين شوهر من هر وقت اكس ميخوره پرتوپلا ميگه بچش ميگه بابا چند بار گفتم با ماشين دزدي نريم بيرون؟ يكي از صندوق عقب داد ميزنه از مرز رد شديم يا نه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟
دیشب مهستی رفته به خواب شماعی زاده شماعی زاده ازش پرسیده پل صراط چه جوریه؟راحت میشه رد شد؟؟ مهستی گفته:نـــــــــــــــــــــــــــه..حسن..خیلی خطرناکه حسن
ارسال شده توسط AR 0 نظرات
برچسبها: حسن خیلی خطرناکه، مهستی
ترکه ميخواسته بچش رو نصيحت کنه! ميگه: چند سالته؟ بچش ميگه: 16 سال ! ترکه ميگه : خاک بر سرت الان هم سن سالات 30 سالشونه!
ا ز ترکه مي پرسن نظرت درباره بند گردنيه موبايل چيه ؟ ميگه خيلي خوبه . فقط موقع شارژ چند ساعتي آدمو علاف ميکنه
تركه سوار تاكسي بوده ... بعد از مدتي يكي پياده ميشه و درو محكم ميبنده ... راننده ميگه : الاغ بي شعور ... يه كمي جلوتر يه نفر ديگه پياده ميشه و باز در و محكم ميبنده و بازم راننده ميگه : الاغ بي شعور ... خلاصه نوبت به تركه ميرسه و تركه هم با دقت در و آهسته ميبنده ميبينه راننده داره نگاش ميكنه به راننده ميگه : چيه ... الاغ باشعور نديدي
اشتراک در:
پستها (Atom)